جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
گ
معین
گیومه
(مِ) (اِ.) علامتی که به این شکل «» در دو طرف کلمه میگذارند.
گ
معین
گیرودار
(رُ) (اِ.) بحبوحه، هنگامه.
معین
ی
یادداشت
(اِ.)۱- آن چه در یاد میماند.۲- هر علامت و نشانی که برای یادآوری قرار...
معین
ی
یابو
(اِ.)۱- اسب باری، اسب بارکش.۲- (عا.) نادان، نفهم. ؛ ~ برداشتن کسی کن...
گ
معین
گیوتین
(اِ.) آلتی برای قطع کردن سَر مجرمان که در سال ۱۷۹۲ م. در فرانسه به کا...
گ
معین
گیره
(رِ) (اِ.) وسیلهای برای گرفتن و نگه داشتن چیزی.
معین
ی
یالمند
(مَ) (ص.) مخفّفِ عیالمند، شخصی که زن و فرزند دارد.
معین
ی
یاسین
(اِ.) یس ؛ نام یکی از سورههای قرآن.
معین
ی
یاز
(اِ.)۱- ارش ؛ واحدی در طول و آن از نوک انگشت میانی تا آرنج میباشد.۲- ...
معین
ی
یارد
(اِ.) واحد طول در انگلستان تقریباً ۹۲ سانتی متر.
«
‹
3208
3209
3210
3211
3212
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها