جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ز
معین
زینه
(نِ) (اِ.) پله، پلکان.
ز
معین
زینت
(نَ) (اِمص.) آرایش، آن چه با آن آرایش کنند.
ز
معین
زینان
= زنیان. زینیان: (اِ.) تخمی است که بر روی نان پاشند؛ نانخواه.
ز
معین
زیگزاک
(اِ.)۱- نوعی دوخت دندانه دار شبیه به هفت و هشتهای به هم پیوسته.۲- مس...
ز
معین
زیچ
(ص.) خوش طبع.
«
‹
58
59
60
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها