جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ر
معین
راحه الحلقوم
(حَ تُ لْ حُ) (اِمر.) نوعی شیرینی که از نشاسته و شکر تهیه کنند.
ر
معین
رابض
(بِ) (اِ.) شیر درنده.
ر
معین
راح
(اِ.)۱- شادمانی.۲- باده، شراب.
ر
معین
رابح
(بِ) (اِفا.) سودبخش، سودآور، نافع.
ر
معین
رادیو
(یُ) (اِ.) دستگاه گیرنده که صوت را از فواصل دور ضبط و پخش کند.
ر
معین
راجی
(جِ) (ص.) امیدوار، امید دارنده.
ر
معین
راب
(اِ.) جانور نرم تن از ردة شکم پایان، شبیه حلزون.
ر
معین
رادیاتور
(تُ) (اِ.) دستگاهی است که برای خنک کردن موتورهای احتراقی مورد استفاده...
ر
معین
راجه
(جِ) (اِ.) عنوانی برای حاکم یا فرمانروا در هندوستان.
ر
معین
رائی
(اِفا.) بیننده ؛ مق. مرئی، دیده شده.
«
‹
2
3
4
5
6
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها