جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ر
معین
راحله
(حِ لِ) (اِ.) مَرúکب، چهارپای بارکش.
ر
معین
رابعاً
(بِ عَ نْ) (ق.) چهارمین.
ر
معین
راحل
(حِ) (اِفا.) کوچ کننده، رحلت کننده. ج. راحلین.
ر
معین
رابع
(بِ) (ص.) چهارم، چهارمی.
ر
معین
راحت باش
(~.) (اِمر.) فرمانی که نشانة پایان یافتن یا تعطیل کوتاه مدت تمرین نظام...
ر
معین
رابطه
(بِ طِ) (اِ.) پیوند، بستگی.
ر
معین
راحت
(حَ) (اِمص.)آسودگی، آسایش.
ر
معین
رابط
(بِ) (اِفا.)۱- پیوند دهنده.۲ - واسطة میان دو تن.
ر
معین
راحه الحلقوم
(حَ تُ لْ حُ) (اِمر.) نوعی شیرینی که از نشاسته و شکر تهیه کنند.
ر
معین
رابض
(بِ) (اِ.) شیر درنده.
«
‹
2
3
4
5
6
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها