جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
ساس
(اِ.) حشرهای از راستة نیم بالان، بزرگتر از کک که لای درز تشک و متکا و...
س
معین
ساز کردن
(کَ دَ)۱- (مص م.) آماده کردن، مهیا کردن.۲- آفریدن، بوجود آوردن.۳- (مص...
س
معین
سازگر
(گَ) (ص فا.) نک سازگار.
س
معین
ساز و نوا
(زُ نَ) (اِمر.) ساز و آواز، ساز و سرور.
س
معین
سازگاری
(~.) (حامص.)۱- سازش.۲- توافق.۳- هماهنگی.۴- قناعت.
س
معین
ساز و باز
(زُ) (ص فا.) = ساز و بازنده: بندباز، ریسمان باز.
س
معین
سازگار
(زْ) (ص فا.)۱- سازش کننده.۲- موافق.۳- همآهنگ.۴- گوارا.۵- سزاوار.۶- قا...
س
معین
ساز زدن
(زَ دَ) (مص ل.)۱- نواختن وسیلة موسیقی.۲- کنایه از: بهانه گرفتن.
س
معین
سازوکار
(زُ) (اِمر.) نک مکانیسم.
س
معین
ساز دادن
(دَ) (مص م.)۱- نواختن ساز.۲- آماده ساختن.۳- ابداع کردن.۴- نظم و ترکیب...
«
‹
9
10
11
12
13
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها