جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
ستیزیدن
(س دَ) (مص ل.) نک ستیهدن.
س
معین
ستوده
(سُ دِ) (ص مف.) مدح شده، ستایش شده.
س
معین
ستردن
(س تُ دَ) (مص م.)۱- تراشیدن.۲- پاک کردن.۳- محو کردن.
س
معین
ستیزگر
(~. گَ) (ص فا.) ستیزه گر، لجوج، متمرد.
س
معین
ستودن
(سُ دَ) (مص م.) مدح کردن، ستایش کردن.
س
معین
ستر
(س تْ) (اِ.)۱- پوشش، حجاب.۲- پرده.
س
معین
ستیزکار
(~.) (ص فا.) ستیزه کار، جنگجو، سرکش، ناسازگار.
س
معین
ستودان
(سُ) (اِمر.) = استودان. استخوان دان:۱- گورستان زردشتیان.۲- چاهی در گ...
س
معین
ستدن
(س تَ دَ) (مص م.)نک ستاندن.
س
معین
ستیزه
(س زِ) (اِ.) نک ستیز.
«
‹
36
37
38
39
40
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها