جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ش
معین
شانزده
(دَ) (اِمر.) عدد اصلی پس از پانزده و پیش از هفده، شش بعلاوة ده.
ش
معین
شام
(اِ.)۱- آغاز شب، سرشب.۲- غذایی که در شب خورند.
ش
معین
شاندن
(دَ) (مص م.)۱- شانه کردن.۲- به هوا دادن خوشههای خرمن شده، برای جدا کر...
ش
معین
شالیزار
(اِمر.) زمینی که در آن برنج کاشته باشند، کشتزار برنج.
ش
معین
شانتاژ
(اِ.) هوچیگری، تلاش برای شکست رقیب از راه سفسطه، تهدید به افشاگری، ته...
ش
معین
شالی
(اِ.) برنجی که هنوز پوستش کنده نشده.
ش
معین
شان
۱ - (اِ.) خانة زنبور عسل.۲- (ضم.) ضمیر متصل در دو حالت مفعولی «گفتشان»...
ش
معین
شالوده
(دَ یا دِ) (اِ.) = شالده: بنیاد، اساس.
ش
معین
شاپو
(پُ) (اِ.) کلاه تمام لبه.
ش
معین
شاهر
(هِ) (اِفا.) مشهور، معروف.
«
‹
9
10
11
12
13
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها