جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ش
معین
شتم
(شَ تْ) (مص م.) دشنام دادن.
ش
معین
شتل
(شَ تَ) (اِ.) = شتلی: پولی که قمارباز پس از بردن، به صاحب خانه یا دیگر...
ش
معین
شترکینه
(~. نِ) (ص مر.) پُرکینه.
ش
معین
شتره زدن
(~. زَ دَ) (مص ل.) (عا.) با کفشهای پاره و قدم نامنظم راه رفتن.
ش
معین
شتره
(ش تِ رَ یا رِ) (ص.) (عا.) شِلَخته، بی نظم.
ش
معین
شترمرغ
(~. مُ) (اِمر.) = اشترمرغ: پرندهای است از راستة دوندگان که بلندی اش ت...
ش
معین
شجانیدن
(شَ دَ)۱- (مص م.) سرما دادن، سرد کردن.۲- (اِمص.) سرما خوردن.
ش
معین
شجام
(شَ) (اِ.) سرما.
ش
معین
شخار
(شَ) (اِ.)۱- قلیایی که از اشنان گرفته میشود و در صابون پزی به کار می...
ش
معین
شجاعت
(شَ عَ) (اِمص.) دلیری، بی باکی.
«
‹
24
25
26
27
28
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها