جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ش
معین
شارت و شورت
(تُ) (اِمر.) (عا.) داد و فریاد، غوغا و تهدید.
ش
معین
شاش
(اِ.) ادرار، بول. ؛ ~ کسی کف کردن کنایه از: بالغ شدن و جنس مخالف طلب...
ش
معین
شارب
(رِ) ۱- (اِفا.) نوشنده.۲- (اِ.) سبیل، سبلت.
ش
معین
شاسی
(اِ.)۱- چهارچوب، قاب.۲- اسکلت اصلی اتومبیل که بخشهای دیگر روی آن سوا...
ش
معین
شار
(اِ.) = شاره: پارچهای به غایت نازک و رنگین که بیشتر زنان از آن لباس م...
ش
معین
شافعی
(فِ) (ص نسب.)۱- منسوب به مذهب شافعی. ۲- منسوب به محمدبن ادریس بن عبا...
ش
معین
شافع
(فِ) (اِفا.) شفاعت کننده.
ش
معین
شاف
(اِ.) نک شیاف.
ش
معین
شاغول
(اِ.) ابزاری در بنایی برای تراز کردن دیوار و آن قطعه فلزی مخروطی شکل ا...
ش
معین
شاغل
(غِ) (اِفا.)۱- به کار وادارنده.۲- دارندة پیشه و کار.
«
‹
4
5
6
7
8
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها