جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ش
معین
شاشو
(ص فا.)۱- آن که عادت به شاشیدن در بستر یا شلوار خود دارد.۲- (کن.) تنبل...
ش
معین
شال و کلاه کردن
(لُ کُ. کَ دَ) (مص ل.)۱- لباس پوشیدن و عازم شدن.۲- (مجازاً) تصمیم قطع...
ش
معین
شاشه
(ش) (اِ.)۱- شاش، بول، گمیز.۲- ترشح.
ش
معین
شال
(اِ.) نوعی پارچة ساده یا گلدار که از پشم یا کرک بافند.
ش
معین
شاش بند
(بَ) (اِمر.)۱- مرضی که بر اثر آن بول از مجری خارج نشود و شخص نتواند اد...
ش
معین
شاق
(ص.) دشوار، سخت.
ش
معین
شافی
(اِفا.)۱- شفا دهنده.۲- راست، درست.
ش
معین
شافعی
(فِ) (ص نسب.)۱- منسوب به مذهب شافعی. ۲- منسوب به محمدبن ادریس بن عبا...
ش
معین
شافع
(فِ) (اِفا.) شفاعت کننده.
ش
معین
شاف
(اِ.) نک شیاف.
«
‹
5
6
7
8
9
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها