جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ش
معین
شاعره
(عِ رَ یا رِ) (اِفا.) زنی که شعر گوید.
ش
معین
شاعرانه
(عِ نِ)۱- (ق.) همانند شاعر.۲- (ص.) مربوط به شاعران.۳- عاشق، رمانتیک.
ش
معین
شاعر
(عِ) (اِفا.)۱- داننده.۲- کسی که شعر میگوید، دارای شعور.
ش
معین
شاطی ء
(اِ.) ساحل، کناره.
ش
معین
شاطر
(طِ) (ص. اِ.)۱- زیرک، باهوش.۲- چابک.۳- در فارسی کسی که در نانوایی نان...
ش
معین
شاشو
(ص فا.)۱- آن که عادت به شاشیدن در بستر یا شلوار خود دارد.۲- (کن.) تنبل...
ش
معین
شال و کلاه کردن
(لُ کُ. کَ دَ) (مص ل.)۱- لباس پوشیدن و عازم شدن.۲- (مجازاً) تصمیم قطع...
ش
معین
شاشه
(ش) (اِ.)۱- شاش، بول، گمیز.۲- ترشح.
ش
معین
شال
(اِ.) نوعی پارچة ساده یا گلدار که از پشم یا کرک بافند.
ش
معین
شاش بند
(بَ) (اِمر.)۱- مرضی که بر اثر آن بول از مجری خارج نشود و شخص نتواند اد...
«
‹
5
6
7
8
9
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها