جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ق
معین
قطور
(قَ) (ص.) هر چیز ضخیم و کلفت.
ق
معین
قطران
(قَ) (اِ.)مایعی چسبنده که از تقطیر زغال سنگ به دست میآید و بوی بدی د...
ق
معین
قلاده
(قَ دَ یا دِ) (اِ.)۱- گردن بند.۲- زنجیری که بر گردن حیوانات یا مجرمین...
ق
معین
قفسه
(قَ فَ س) (اِ.) وسیلهای از چوب، فلز یا پلاستیک، دارای صفحههای افقی ...
ق
معین
قطن
(قُ) (اِ.) پنبه.
ق
معین
قلاد
(قِ) (اِ.) تار روبین که بر حلقة گوشواره و حلقة بینی شتر پیچند.
ق
معین
قفس
(قَ فَ) (اِ.)۱- محفظهای برای نگه داری پرندگان.۲- استخوان جناغ سینه....
ق
معین
قطمیر
(قِ) (اِ.)۱- پوست نازکی که بین خرما و هستة آن قرار دارد.۲- کنایه از: ...
ق
معین
قلاج
(قَ) (اِ.) کلاغ، قلاغ.
ق
معین
قفر
(قَ فْ) (اِ.) بیابان بی آب و علف. ج. قفار.
«
‹
42
43
44
45
46
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها