جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ق
معین
قور
(اِ.) سلاح.
ق
معین
قولون
(اِ.) قسمتی از رودة فراخ که شامل سه بخش صاعد و افقی و نازل است. قولون...
ق
معین
قوس قزخ
(قُ س. قُ زَ) (اِمر.) رنگین کمان.
ق
معین
قوت
(قُ وَّ) (اِ.)۱- توانایی، قدرت.۲- زور. ج قوی.
ق
معین
قولنج
(لِ) (اِ.) گرفتگی، گرفتگی عضلات.
ق
معین
قوس
(قُ) (اِ.)۱- کمان.۲- نام یکی از صورتهای فلکی جنوبی.۳ - بخشی از محیط ...
ق
معین
قوباء
(اِ.) جوشهای جلدی که بر اثر برخی امراض عفونی و به علت اختلالات عروقی...
ق
معین
قوللر آقاسی
(~.) (اِمر.)مهتر غلامان، رییس غلامان.
ق
معین
قوزی
(ص نسب.) = غوزی: گوژپشت، کسی که پشتش برآمدگی غیرطبیعی دارد.
ق
معین
قوانین
(قَ) (اِ.) جِ قانون.
«
‹
64
65
66
67
68
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها