جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
گ
معین
گاله
(~.) (اِ.) غایط.
گ
معین
گازانبر
(اَ بُ) (اِمر.) قیچی، مقراض، یک نوع ابزاری است که در کارهای آهنگری و ز...
گ
معین
گ
(حر.) بیست و ششمین حرف از الفبای فارسی برابر با عدد ۲۰ در حساب ابجد.
گ
معین
گالن
(لُ) (اِ.) مقیاس وزن برای مایعات برابر با ۴ لیتر (در کشورهای انگلیسی ...
گ
معین
گاز گرفتن
(گِ رِ تَ) (مص م.) به دندان گرفتن، دندان گرفتن.
گ
معین
گالش
(لِ یا لَ) (اِ.) چوپان گاو، گاودار.
گ
معین
گاز
(اِ.) علف، علف چاروا.
گ
معین
گالری
(ل) (اِ.)۱- سرسرا، دالان.۲- جای نگه داری و نمایش آثار هنری.
گ
معین
گاری
(ص.) بی ثبات، ناپایدار.
گ
معین
گالاکتوز
(تُ) (اِ.) قندی است سفید از اجزای سازندة قند، شیر و بعضی قندهای گیاه...
1
2
3
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها