جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
گ
معین
گارسون
(سُ) (اِ.)= گارسن:پیشخدمت در رستورانها.
گ
معین
گاف
(حر.)بیست و ششمین حرف از حروف الفبای فارسی.
گ
معین
گارسه
(س) (اِ.) جعبهای خانه خانه که حروف چاپ دستی را برای حروف چینی در آن ...
گ
معین
گاشتن
(تَ) (مص م.) گرداندن، برگردانیدن.
گ
معین
گاردن پارتی
(دِ) (اِ.) مجلس جشن و مهمانی که در فضای آزاد برپا میشود.
گ
معین
گام زدن
(زَ دَ) (مص ل.) رفتن، راه پیمودن.
گ
معین
گاسترولا
(اِ.) مرحلهای از نمو جنین که در دنبالة مرحله بلاستولا قرار دارد. در ...
گ
معین
گارد
(اِ.) گروه مسلحی که پاسداری از مکان یا مقامی را بر عهده داشته باشد یا...
گ
معین
گام بیرون نهادن
(نَ دَ) (مص ل.) از حد خویش تجاوز کردن.
گ
معین
گاس
(اِ.) ۱- تخت، سریر.۲- گاه، وقت.
‹
1
2
3
4
5
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها