جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ق
معین
قوس
(قُ) (اِ.)۱- کمان.۲- نام یکی از صورتهای فلکی جنوبی.۳ - بخشی از محیط ...
ق
معین
قوباء
(اِ.) جوشهای جلدی که بر اثر برخی امراض عفونی و به علت اختلالات عروقی...
ق
معین
قیزه بندی
(~. بَ) (حامص.) بستن پارچه بر عورت و بند کردن سر دیگر آن به طرف سرین ...
ق
معین
قیامت کردن
(~. کَ دَ) (مص ل.) هنگامه به پا کردن، کار بزرگ کردن.
ق
معین
قپو
(قَ) (اِ.) = قاپو: دروازه.
ق
معین
قیزه
(قَ یا ق) (اِ.) لنکوته. ؛ ~ کردن اسب بستن اسب به وضع خاص.
ق
معین
قیامت
(مَ) (اِ.)۱- روز رستاخیز.۲- آشوب و فتنه.
ق
معین
قپه
(قُ پِّ) (اِ.) جسم کوچک و محدب به شکل نیم کره یا دگمة برجسته که به جای...
ق
معین
قیرگونی
(اِ.) وسیلهای برای عایق کاری ساختمان به صورت پوششی از گونی آغشته به ...
ق
معین
قیام و قعود
(مُ قُ) (اِ.) عمل برخاستن و نشستن.
«
‹
66
67
68
69
70
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها