جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ق
معین
قول
(قُ) (اِ.)۱- سخن، کلام، گفتار.۲- آواز، گفتار ملحون. ج. اقوال.
ق
معین
قوری
(اِ.) ظرفی کوچک، کمابیش استوانه یا کروی برای دم کردن چای.
ق
معین
قیرس
(رُ) (اِ.) موم، شمع.
ق
معین
قیافه
(فِ) ۱- (اِمص.) اثرشناسی.۲- (اِ.) شکل، صورت.۳- اندام شخص.
ق
معین
قوی
(قَ یّ) (ص.)۱ - نیرومند.۲- سخت، محکم.
ق
معین
قیراندود
(اَ) (ص مف.) = قیراندوده: قیرمالیده، آغشته به قیر.
ق
معین
قیاصره
(ص رِ) (اِ.) جِ قیصر.
ق
معین
قوچ
(اِ.) گوسفند شاخ دار.
ق
معین
قیراط
(ق) (اِ.) واحدی برای وزن که بیشتر برای سنگهای قیمتی به کار میرود و ...
ق
معین
قیاس گرفتن
(~. گِ تَ) (مص ل.) سنجیدن، مقایسه کردن.
«
‹
66
67
68
69
70
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها