جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
گ
معین
گرافیت
(گِ) (اِ.) نوعی زغال که از آن در ساختن مداد استفاده میکنند.
گ
معین
گذشت
(گُ ذَ) (اِمص.) بخشش، چشم - پوشی.
گ
معین
گران سنگ
(~. سَ) (ص مر.)وزین، سنگین.
گ
معین
گراش
(گَ)۱- (اِ.) خراش.۲- (ص.) پریشان، پراکنده.
گ
معین
گذرگاه
(~.) (اِ.) معبر، جای گذر.
گ
معین
گران سرشت
(~. س ِ رِ) (ص مر.)۱- متکبر.۲- باوقار.
گ
معین
گراس
(گَ) (اِ.) تکه، نواله، لقمه.
گ
معین
گران سر
(~. سَ)(ص مر.) متکبر، خو د خواه.
گ
معین
گرازیدن
(گُ دَ) (مص ل.) خرامیدن، به ناز راه رفتن.
گ
معین
گران سایه
(~. یِ) (ص مر.) کنایه از: شخص عالی مق ام.
«
‹
14
15
16
17
18
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها